پس از اقدام اخیر بالاترین که اعمال نظر مدیران در قبال توهین آمیز بودن یا نبودن لینک ها را رسمیت بخشید، بسیاری از کاربران به اشکال گوناگون این حرکت را مورد انتقاد قرار دادند. بسیاری این اقدام را ادامه ی روندی می دانستند که از مدتی قبل با تغییرات نوشته یا نانوشته از جانب مدیران اعمال می شد. حذف امکان ارسال گزارش تخلف جهت منفی های غیرقانونی و عقیدتی، اعمال تبعیض میان کاربران، دخالت مستقیم در حذف لینکها و نظرات کاربران و مسدود شدن حساب کاربران معترض با اتهاماتی چون داشتن چند حساب کاربری، تنها بخش کوچکی از رفتارهای توجیه ناپذیر مدیریت بالاترین می باشد. تصمیم جمع بزرگی از کاربران مبنی بر ارسال نامه ای اعتراضی به مهدی یحیی نژاد مدیریت این سایت که با استقبال و حمایت کم نظیر دیگر کاربران مواجه شد نیز، پس از گذشت بیش از 5 روز همچنان بی پاسخ مانده است.
به خاطر این تبعیضات آشکار و بی احترامی به پرسش ها و انتقادات جمع کثیری از کاربران، شما را به یک موج وبلاگی بزرگ دعوت می کنیم. یک بازی وبلاگی با عنوان: «چرا بالاترین را تحریم می کنم؟»؛ تا مقدمه ای باشد بر آغاز تحریم دو هفته ای این وبسایت اشتراک گذاری لینک. از همه ی شما دوستان می خواهیم با همراهی خود، صدای این حرکت اعتراضی را هرچه پرطنین تر سازید تا مدیران این وبسایت دریابند که نقض قواعد آزادی بیان و بی توجهی و بی احترامی به خواسته های کاربران، چندان نیز بی هزینه نخواهد بود.
*زمان آغاز بازی وبلاگی، از عصر چهارشنبه 10 آذر خواهد بود.
*تحریم 14 روزه ی بالاترین به پیامد این بازی وبلاگی، از ساعت 9 صبح پنج شنبه 11 آذر به وقت ایران آغاز خواهد شد.
امیدواریم همه ی دوستان، وبلاگ نویسان و کاربران بالاترین، در هرچه بهتر انجام گرفتن این حرکت اعتراضی ما را همراهی نمایند.
اطلاعیه شورای نگهبان بالاترین (نوشته ای طنز از داون آندر)
15 نوامبر 2010
نظر به اینکه سایت بالاترین آخرین سنگر کفار نیز به تسخیر مسلمانان خداجو درآمد بدینوسیله لیست موضوعات غیر مجاز توسط شورای نگهبان بالاترین به اطلاع ملت خداجوی همیشه در صحنه میرسد:
- لینک در مورد : گاو، گوشت گاو، گوشت چرخ کرده، چرخ گوشت، همبرگر، مک دونالد، برگر کینگ و… هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به مذهب هندو باشد
- لینک در مورد عصا، واکر، رود، رودخانه، نیل، مصر و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت موسی باشد
- لینک در مورد ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، پایین آمدن سن ازدواج، تعدد زوجات، صیغه و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت محمد باشد، این بند شامل لینکهایی در مورد سواد، خواندن، نوشتن، روزنامه، کتاب، نهضت سوادآموزی، لوازم التحریر (از هر رقم) و … نیز میشود و همچنین لینکهایی در مورد معراج، عروج ، صعود، سوپرمن، کهکشان، آسمان و …نیز از این بند تبعیت میکنند
- لینک در مورد پدر، پسر، رابطه پدر فرزندی، پسر خواندگی، پدر خوانده، آل پاچینو و …. هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت عیسی باشد
- لینک در مورد چادر، خیمه، چادر مسافرتی، چادر کمپینگ، چادر مشکی، چادر گلگلی و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به امام حسین باشد
- لینک در مورد دانمارک ، شیرینی دانمارکی، شیرینی گل محمدی، گل محمدی، گلاب ، کاشان، قمصر، مراسم گلاب گیری و هر لینکی که به نوعی تداعی کننده کاریکاتورهای توهین آمیز دانمارکی باشد
- لینک در مورد دوشاخه، دوچرخه، دودوزه، دوانگشتی ، دو بهم زنی ، دولول، دودول و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به شمشیر حضرت علی باشد
- لینک در مورد بادمجون، بلال، ذرت، چس فیل، سینما، شماعی زاده و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به بلال حبشی باشد
- لینک در مورد غیبت، لیست حضور غیاب، غیبت موجه، غیر موجه و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به امام زمان باشد. این بند شامل لینکهایی در مورد: چاه، چاهک، چاه فاضلاب، قنات، لوله کشی، شبستری نیز میشود
- لینک در مورد کلنگ، بیل، بیل مکانیکی، بلدوزر، دفن، مدفون، قبر، سنگ قبر، نبش قبر و… هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت هابیل باشد
- لینک در مورد کشتی، قایق، کایاک یه نفره و دو نفره، کلک، بلم، بادبان، تایتانیک، لیوناردو دی-کاپریو ، طوفان، آسمون قرمبه و… هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت نوح باشد
- لینک در مورد سیب، میوه، میوه فروشی، اکبر آقا ، عمو سبزی فروش، سبزی آشی، عمه ات لاشیه ؟ و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت حوا باشد
- لینک در مورد پیام، پیغام، ایمیل، فکس، نامه، یاهو مسنجر، جیتاک و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت جبراییل باشد
- لینک در مورد مادر، حاملگی، اسپرم، کاندوم، بکارت، پرده، میل پرده، کرکره، لوردراپه، نورگیر و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به مریم مقدس باشد
- لینک در مورد نهنگ، کوسه، ماهی، ماهی خاویار، ماهی گلی ، میگو، هشت پا، اقیانوس، هزار فرسنگ زیر دریا، ژول ورن و …. هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به یونس باشد
- لینک در مورد زندان، سلول، اوین، آلکاتراس، انفرادی، میله، هواخوری، ملاقاتی، کمپوت، مرتضوی و… هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به امام حسن عسگری باشد
- لینک در مورد میکروفون، آمپلی فایر، اکو، بلندگو و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به حضرت زینب باشد
- لینک در مورد عود، شمع، خوشبو کننده، اسپری خوشبو کننده، به به ، برف شادی و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به مذهب بودایی باشد
- لینک در مورد آتش، کبریت، فندک، شومینه، سنگ چخماق، زیپو و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به مذهب زرتشتی باشد
- لینک در مورد انگور، انگور یاقوتی، انگور بی دونه، هسته انگور، روغن هسته انگور ، کشمش و … هر لینکی که به نوعی تداعی کننده توهین به امام رضا باشد. همچنین لینک در مورد سم، مسمومیت، سیانور، مرگ موش، زهر مار، پیف پاف، تار و مار نیز از این دسته اند
در پایان این موضوع شایان ذکر است که این لیست به مرور کاملتر شده و در اختیار ملت غیور بالاترین قرار خواهد گرفت.
شرافت از دسترفتهی پزشکی
17 آگوست 2010
منبع: وبلاگ گاه نویسی های یک ذهن آشفته
(لطفن بخوانید!) پیشگفتار: خیلی وقت بود وقت خالی گیر نیاوردهبودم که این فاجعه را بنویسم. توصیه میکنم وقت بگذارید و بخوانید، چون مطمئنم شما هم به این مشکل بر خواهید خورد. بهخصوص این روزها که مشکل گرفتگی عروق قلبی بیشتر از حد تصور زیاد شده. اگر از دوستان عزیز خواننده کسی پزشک بود یا اطلاعات پزشکی داشت هم خواهش میکنم وارد بحث شود یا اگر چیزی را غلط نوشتهام اصلاحم کند.
بعدن اضافهشده: از همهی پزشکهای محترمی که فکر میکنند مصداق این جملات نیستند صمیمانه عذرخواهی میکنم.
نمیدانم پزشکها چقدر به آن سوگندی که آخر کار تحصیلشان میخورند وفادار میمانند، یا اصلن یادشان مانده چیزی از مواردش را یا نه. خب انتظاری نیست. این سوگندنامه هم مثل همهی چیزهای خوب این مملکت صوریست. بحث من اما سر شرافت گمشدهی پزشکهاست. ربطی هم ابدن به سوگندنامه ندارد، که نادیده هم مشخص است راه کدام است و چاه کدام. بگذرم از حواشی و برسم به متن.
حدود دو ماه پیش نیمههای شب، یکی از بستگانم مشکلی براش پیش آمد و رفت اورژانس. بردهشد در واقع. مشکوک شدند به سکتهی قلبی و متخصص قلب مقیم نبود و ماند تا صبح که حضرت حاکم نزول اجلال بفرمایند. آمد و دید و آزمایش نوشت و رفت و برگشت و تجویز کرد: آنژیوگرافی. آشنای دلنازک ما هم پر از ترس و اضطراب رفت زیر نیمچه تیغ آنژیوگرافی. نتیجه: 20 درصد گرفتگی قلبی. تجویز: درمان دارویی. آشنای ما ماند و دعای خیر بهجان پزشک مهربانی که خیالاش را از عمل قلب باز راحت کردهبود.
چند هفته گذشت و قرعهی کار به نام پدر و مادر خودم افتاد. برای تکمیل مدارک پزشکی حج باید میرفتند برگهی سلامت قلب هم میگرفتند. رفتند و نوار قلب مشکل داشت. تست ورزش دادند و باز مشکل داشت. تجویز: آنژیوگرافی. استرس وارده به یک خانواده را حساب کنید خودتان. پدر و مادر مشکوک به گرفتگی عروق. یک لحظه هم که هردوشان را همزمان تصور کنی روی تخت بیمارستان، کافیست برای شب و روزت. رنگ به روی مادر نمانده بود از ترس. انقدر شجاعتاش ترک خورده بود که داشت آرزو میکرد بچهی من را بیند و حسرت میخورد که اگر ندیدم چه؟ به پدرم لابد باید تکیه میکرد که آن بیچاره خودش بار خودش را اگر میکشید خیلی هنر کردهبود. با سابقهی بیماری قلبی در خانوادهی ما، همهی ذهنها رفتهبود سمت عمل قلب بازی که بهزودی هردوشان باید انجام میدادند.
پدرم ولی سماجت کرد. چندتا آشنای پزشک داشت، رفت مشاورهی حالاخارج از تخصص، دوستانه. تست ورزشها را دیدند و آنها هم آنژیوگرافی همکارشان را تایید کردند و حتا برای مادرم تاکید کردند «اورژانسی». تنها شانس ما این بود که پسرخالهام آمدهبود ایران. تخصص نمیدانم چی دارد میخواند، آمریکا. دید و گفت «مشکل که دارد، ولی چرا آنژیوگرافی؟ توی ایران مگر سیتیآنژیو ندارید؟». این اصطلاح جدید ِنجاتبخش را بلعیدیم و پی گرفتیم و رسیدیم به بیمارستان قلب و دی و امامخمینی. آمار گرفتیم از اینطرف و آنطرف که فرقاش را ببینیم با آنژیوگرافی، که پزشکهای قلب همگی گفتند «به دقت آنژیوگرافی نیست، نکند گول بخورید ها!». حالا حسن این سیتیآنژیو چه بود که ما افتادیم دنبال ردپاهای حضورش؟ تیغ نمیزدند رگ کشاله را پاره کنند و یک دوربین بفرستند توی رگها. یعنی خون نمیپاشید تا سقف اتاق آنژیوگرافی. بعد هم یک کیسهی شن نمیگذاشتند روی پای آدم که خون نزند بیرون. یک مادهی رادیواکتیو تزریق میشد و با یک دستگاه خیلی خوشبرخورد (شبیه امآرآی) همان کار انجام میشد. بدون هیچ ترس و اضطرابی. بدون ریختن یک قطره خون. فقط گیر کردهبودیم سر آن «به دقت آنژیوگرافی نیست، گول نخورید ها».
حالت واضح و مشترکی که توی چشمهای همهی آن متخصصین قلب دیدم «جاخوردن بود». نمیدانستند از کجا فهمیدهایم اسم سیتیآنژیو را. به پدرم گفتم بیشتر مشورت کند، که بوی پول دارم حس میکنم. خودش هم حس کردهبود. تحقیق انجام شد و نتیجه جالب بود. «سیتی آنژیو» نه تنها دقتاش کمتر از آنژیو نبود، که مقایسهشان شبیه بود به مقایسهی فلاپیدیسک و دیویدی. تفاوت تکنولوژیها بالای بیستسال بود. دلمان قرص شد و هردوشان با هزینهای حدود هشتصدهزار تومان سیتیآنژیو را انجام دادند و شکر خدا مجموع گرفتگی هردوشان روی هم 20 درصد هم نبود. آن شرافت گمشده کجاست؟ عرض میکنم.
هزینهی آنژیوگرافی (که تیغ دارد و ترس و خون) حدود یک تا یکونیم میلیون تومان است برای هر نفر، و هزینهی سیتیآنژیو حدود چهارصدهزار تومان. زمانی که صرف آنژیوگرافی میشود با احتساب یک تا دو شب بستری بودن بعد از آن (جدای از وقتهای پذیرش و نوبتدهی و…) حدود دو روز است، و وقتی که صرف سیتیآنژیو میشود (باز هم جدای از پذیرش و نوبتدهی و…) حدود نیمساعت. ترس و اضطرابشان را هم مقایسه نکنم که لابد میدانید. پس گیر این پزشکهای متخصص قلب کجاست؟
مشکل خیلی پیچیده نیست. آنژیوگرافی را فقط متخصص قلبای که دورهی مخصوص آنژیوگرافی را دیدهباشد میتواند انجام بدهد، ولی سیتیآنژیو را یک رادیولوژیست (که البته او هم باید دوره دیدهباشد) میتواند انجام دهد. یعنی انحصار آنژیوگرافی دست صنف خودشان است و انحصار سیتیآنژیو دست دیگران. چون طبیعتن یک مرکز پزشکی ترجیح میدهد برای انجام کاری مشابه، حقوق خیلی کمتر یک رادیولوژیست را بدهد تا حقوق بالای یک متخصص قلب را. خب تجارت کثیف متخصصین قلب (که فرق میکند با جراح قلب) را که میبینید، اما حالا عمق فاجعه کجاست؟
عمق فاجعه اینجاست که این جماعت نخورده نیستند. هشتشان گرو نهشان نیست. خیلی راحت میتوانند ماهی پنچ-شش میلیون تومان دربیاورند ( و خیلی هم بیشتر از اینها). اما باز گدا-صفتانه چشمشان دنبال یکقران دو-زار پولیست که از هر آنژیوگرافی بهجیب میزنند، بیاینکه به فکر سلامتی و راحتی بیمار باشند. حتا گستاخی و دزدی (که اتفاقن حقیقت معنای دزدی همینجاست) را بهحدی میرسانند که تمام تلاششان را بهکار میگیرند برای پشیمان کردن بیمار از دستیابی به راه تشخیص جدیدتر و کمهزینهتر و آسانتر، تازه اگر بگذریم از هماهنگیهای پلیدشان برای «ناشناخته ماندن» این تکنولوژی.
بعد از پدر و مادرم داییم هم رفت سراغ چکآپ. ده سال پیش آنژیوگرافی کردهبود و حالا باید دوباره تست ورزش میداد. مشکل داشت تستاش. تجویز: آنژیوگرافی. پیش چهار-پنجتا از بهترین متخصصین قلب تهران رفت (که اگر هر شخصی فکر میکند صداش به جایی میرسد خواست اسامی را بهاش میدهم) و همه گفتند آنژیوگرافی. انقدر چربزبانی و بازاریابی کردهبودند برایش که ما هرچه میگفتیم بیا اول برو سیتیآنژیو، -با اینکه میترسید از آنژیوگرافی- قبول نمیکرد و استدلال پزشک را پذیرفتهبود به این توجیه که اگر رگاش گرفتهبود همانجا یکباره برایش بالن میزنند یا استنت میگذارند و چه و چه. تاکید هم کردهبودند «اورژانسی»ست و حتا از سفر با ماشین یا هواپیما یا هر وسیلهی دیگری منعاش کردهبودند و نوبت اضطراری هم بهاش دادهبودند «همین فردا صبح». ای تف به درسی که خواندهاند که حالا هیچ فرقی با این بازاریابهای شرکتهای هرمی ندارند.
به هر زحمتی بود راضیش کردیم برود سیتیآنژیو و رفت و نتیجه: گرفتگی جزیی. درمان: یکی-دوتا قرص فقط.
این فریاد را کجا باید زد؟ به کی باید گفت پزشکهای مملکت تبدیلشدهاند به حسابهای بانکی ناطق؟ جالبی قضیه میدانید کجاست؟ کمی بیشتر تحقیق کردیم، قیمت دستگاه سیتیآنژیو کمتر از سهمیلیون دلار است. پولی که یعنی هیچ! ولی فقط سهتا توی ایران داریم. چرا؟ چون برای وارد کردناش (حتا بخش خصوصی) باید از وزارت بهداشت تاییدیه گرفت و آنها هم تایید نمیکنند (جز همان سهتایی که لابد برای دوست و آشناست). چرا؟ چون آنها که باید تایید کنند خودشان متخصص قلباند و بازارشان بهخطر میافتد.
.
«… سوگند یاد میكنم كه: از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم دارم…»
.
رگ گردنتان باد نکرده هنوز؟